نگاهی بر توهمات ایده‌آلیستی ظریف / ارسال کد برای ترور

مقاله اخیر جواد ظریف یک سند ایده‌آلیستی و نمایانگر عدم درک دقیق از پویایی‌های قدرت در نظام بین‌الملل است و بوی از ابتکارات دیپلماتیک نمی‌دهد

به گزارش همدانی ها، ​مقاله اخیر ظریف در نشریه «فارن پالسی»، بیش از آنکه یک ابتکار دیپلماتیک باشد، یک سند ایده‌آلیستی و نمایانگر عدم درک دقیق از پویایی‌های قدرت در نظام بین‌الملل است.

در جهانی که نظریه رئالیسم ساختاری حاکم بر تحلیل‌هاست، پیشنهادهای دیپلماتیک بدون پشتوانه قدرت، تنها به عنوان نشانه‌ای از ضعف تعبیر می‌شوند. این یادداشت، مقاله ظریف را در پرتو مفاهیم بنیادین رئالیسم، به‌ویژه با رویکرد تهاجمی جان میرشایمر، مورد نقد قرار می‌دهد.

عدم درک ماهیت آنارشیک نظام 

​محور اصلی نقد، نادیده گرفتن اصل بنیادین آنارشی در روابط بین‌الملل است. در محیطی که فاقد یک اقتدار مرکزی است، دولت‌ها در یک وضعیت دائمی عدم اطمینان نسبت به نیت‌های یکدیگر قرار دارند. این عدم اطمینان، دولت‌ها را وادار به رقابت برای کسب قدرت می‌کند.

پیشنهاد «پیمان عدم تعرض» از سوی ظریف، با فرض همکاری و اعتماد متقابل بین ایران و آمریکا، این واقعیت سخت‌گیرانه را نادیده گرفته است. از دیدگاه رئالیسم، قدرت‌های بزرگ تنها زمانی همکاری می‌کنند که تهدید مشترک بزرگی وجود داشته باشد یا این همکاری منجر به افزایش قدرت نسبی آن‌ها شود.

در شرایط فعلی، آمریکا به‌عنوان یک قدرت هژمون، هیچ انگیزه‌ای برای محدود کردن قدرت خود در برابر ایران ندارد و هرگونه پیمانی از این دست را تنها به عنوان فرصتی برای مهار رقیب تلقی خواهد کرد.

 ایده‌آلیسم در برابر قدرت 

​مقاله ظریف بر دیپلماسی و گفت‌وگو به‌عنوان راه‌حل اصلی تأکید دارد، اما از دیدگاه رئالیسم، این رویکرد یک خطای راهبردی است.

قدرت در نظام بین‌الملل بر پایه توانایی‌های نظامی و اقتصادی (قدرت سخت) است و نه دیپلماسی و مذاکره (قدرت نرم). دیپلماسی تنها در صورتی مؤثر است که پشتوانه قدرت سخت داشته باشد.

موازنه قدرت بین ایران و آمریکا به شدت نابرابر است و در چنین شرایطی، تأکید بر گفت‌وگو از موضع ضعف، در عمل بی‌اثر است. میرشایمر به روشنی توضیح می‌دهد که قدرت‌های بزرگ به دنبال افزایش قدرت خود هستند و پیشنهادهای صلح‌آمیز از سوی طرف ضعیف‌تر را به عنوان یک فرصت برای بهره‌برداری تلقی می‌کنند، نه یک دعوت به همکاری.

“کد” تغییر از درون و مخاطب پنهان

​ورای طرح مباحث دیپلماتیک، مقاله ظریف به عنوان یک “کد” و نشانه به آمریکا نیز قابل تحلیل است. با تأکید بر «تغییر از درون»، ظریف به صورت غیرمستقیم به مخاطبان خود در واشنگتن پیام می‌دهد که رویکرد فعلی در ایران تنها بخش محدودی از حاکمیت را نمایندگی می‌کند و جریان‌های متمایل به غرب و نخبگان نسل بعدی در آینده آمادگی بیشتری برای توافق خواهند داشت. بر این اساس آمریکا باید به دنبال ترور و و حذف های هدفمندتر در سطوح بالا باشد.

انتشار مقاله در نشریه «فارن پالسی» نیز یک اقدام معنادار بود که نشان می‌دهد ظریف آگاهانه با نهادهای تصمیم‌گیرنده در آمریکا سخن می‌گوید.

این پیام پنهان به آمریکا این سیگنال را می‌دهد که صبوری استراتژیک، عدم فشار حداکثری و بسنده کردن به ترور می تواند، در آینده منجر به توافق با یک تیم مطلوب‌تر( از منظر آمریکایی ها) شود.

در نهایت، مقاله ظریف را می‌توان در چارچوب مکتب رئالیسم تهاجمی به عنوان یک سند ناکارآمد و خطرناک تحلیل کرد.

این یادداشت به جای ارائه یک راه‌حل استراتژیک برای بقا و افزایش قدرت ایران، بر یک همکاری ایده‌آلیستی تأکید کرده که در دنیای رقابت و قدرت، محلی از اعراب ندارد. سیاست خارجی هوشمندانه، نیازمند درک واقع‌گرایانه از ماهیت نظام بین‌الملل است، نه تکیه بر آرزوها و شعارها.